سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جستجو:
آغاز وبلاگ
مدیریت
ایمیل من
معرفی بیشتر
پارسی یار

مجموع بازدیدهای وبلاگ: 18383
تعداد بازدید امروز: 3
تعداد بازدید دیروز: 1
  • درباره من


    مقاله عقربه های ساعت در آمریکای لاتین - لاتینی ها

  • لوگوی من


  • پیوندها


    مقاله من در جام جم
    مقاله بادهای چپ درآمریکای لاتین
    صفحه آمریکای لاتین
    آموزش زبان اسپانیایی
    وبلاگی در حوزه لاتینی ها
    مقاله لوموند دیپلماتیک
    زنده باد برزیل
    روابط ایران وآمریکای لاتین
    مقاله چامسکی
    چرخش به چپ
    چپگرایی نو در آمریکای لاتین
    ویکی پیدیا - آمریکای لاتین
    آمریکای لاتین -اخبار-انگلیسی
    آژانس های خبری آمریکای لاتین
    روزنامه های آمریکای لاتین
    روزنامه های لاتینی
    مقاله ای درباره برزیل - لوموند
    مقاله ای درباره السالوادور
    مقاله ای درباره شیلی
    انقلاب بولیواری درونزوئلا
    نگرشی چپ درباره ونزوئلا
    نگرشی راست به ونزوئلا
    This album is powered by BubbleShare - Add to my blog
  • مشاهده اوقات شرعی


  • اشتراک در وبلاگ


     
    مقاله عقربه های ساعت در آمریکای لاتین - لاتینی ها
    دانش دو گونه است : دانشی که مردم ناگزیر از فراگیری آن هستند و آن رنگ[ ظواهر [اسلام است و دانشی که مردم اجازه دارند آن را واگذارند و آن قدرت خداونداست . [امام علی علیه السلام]
  • مقاله عقربه های ساعت در آمریکای لاتین
    نویسنده: یکشنبه 85/10/24 ساعت 4:1 ع


    نویسنده: حنیف غفاری

    اشاره:
        پیروزی های مکرر سوسیالیست ها در آمریکای لاتین موجب شکل گیری جوی یک دست بر ضد سیاست های کاخ سفید در این منطقه شده است. این پیروزی ها سبب شده است تا دموکراتها و جمهوریخواهان آمریکا در خصوص نحوه نفوذ و تاثیرگذاری در معادلات سیاسی و تجاری آمریکای لاتین دچار سردرگمی مفرط و عدیده ای شوند. در این برهه با دو مسئله مهم روبرو هستیم:
        1- آنچه در آمریکای لاتین می گذرد
        در حال حاضر نمی توان ادعا کرد که چپ گرایان آمریکای لاتین به یک نقطه مشترک و اتحادی ایده آل رسیده اند، اما فضا و بستر بسیار مناسبی جهت ایجاد آمریکای لاتین مستقل از سیاست های آمریکا به وجود آمده است. حاکمان آمریکایی کشورهای این منطقه که در اواخر قرن گذشته بر سر کار بوده اند جایگاه خود را از دست داده اند. “فیدل کاسترو” و “هوگو چاوز” در راستای به وجود آمدن فضای موجود عملکردی بسیار موثر داشته اند. پس از حادثه “خلیج خوکها” جنگ تبلیغاتی آمریکا علیه “هاوانا” با هدف اضمحلال کامل کاسترو و هوادارانش آغاز شد، اما رئیس جمهور کوبا در مقابل هجمه های روسای جمهور دموکرات و جمهوریخواه آمریکا ایستاد. “نیکسون”، “جانسون”، “کارتر”، “ریگان”، “بوش پدر”، “کلینتون” و “بوش پسر” هر یک به عناوین مختلف سعی کردند کاسترو را از راس معادلات سیاسی هاوانا حذف نمایند، اما در این راستا ناموفق بودند. سازمان سیا نیز تلاش گسترده ای را برای ترور کاسترو انجام داد ولی در نهایت رئیس جمهور کوبا به حیات سیاسی روبه رشد خود در آمریکای لاتین ادامه داد.
        با ورود هوگوچاوز به معادلات کاراکاس، تلفیقی از تجربه و قدرت در روابط میان هاوانا- کاراکاس تجلی یافت. کاخ سفید که از این مسئله احساس خطر می کرد کودتای همه جانبه ای را علیه دولت چاوز طراحی کرد اما با مقاومت مردم ونزوئلا، رئیس جمهور محبوب این کشور بار دیگر به راس قدرت بازگشت. شکست کودتای ونزوئلا سرآغازی برای پیروزی های فراگیر چپ گرایان ضد آمریکایی در آمریکای لاتین بود. پس از حضور موثر چاوز در کاراکاس نوعی آگاهی در حیات شهروندان سایر کشورهای منطقه به وجود آمد. مطابق این آگاهی مردم آمریکای لاتین دریافتند که استقلال از واشنگتن و شکست حاکمان دست نشانده و وابسته به کاخ سفید همان رمز اصلی بقای آنها محسوب می شود.
        با به قدرت رسیدن “اوومورالس” در بولیوی، مثلت کاراکاس- هاوانا- لاپان شکل گرفت. شکل گیری این مثلث باعث شد تا تاثیرگذاری سوسیالیسم در آمریکای لاتین افزایش یابد. پیروزی افرادی مانند “پروال”، “دانیل اورتگا” و “رافائل کوررا” در هائیتی، نیکاراگوئه و اکوادور باعث شد تا جوی کاملا ضدآمریکایی در آمریکای لاتین حاکم شود. اما همان گونه که اشاره شد فعلا ما شاهد شکل گیری یک فضا و بستر هستیم. به عبارت دیگر کشورهای مخالف کاخ سفید در راستای محوساختن نام آمریکای شمالی در سیاست و تجارت آمریکای لاتین باید تحت تدبیر و مدیریت افراد فعال تر مانند “هوگو چاوز” اقدامات عملی خود در راستای مقابله با واشنگتن را آغاز نمایند.
        تقویت پیمان های منطقه ای مانند مرکوسور و کارائیب در این خصوص بسیار موثر خواهد بود. مسدود ساختن راه نفوذ کارتل ها و شرکتهای آمریکایی پیش شرط اصلی شکست سیاسی کاخ سفید در آمریکای لاتین محسوب می شود.
        از سوی دیگر استفاده از ابزارهای “تهدید” در راستای انزوای کاخ سفید در آمریکای لاتین لازم است؛ به عنوان مثال اظهارات هوگو چاوز در خصوص بستن لوله های نفت کاراکاس به سوی آمریکا و یا اقدام اخیر “رافائل کوررا” در اکوادور در جهت تعطیلی پایگاههای وابسته به کاخ سفید موجب خلع سلاح واشنگتن در قبال تحولات آمریکای لاتین شده است.
        ابقای اخیر “هوگو چاوز” در کاراکاس ضربه بسیار سنیگنی را به دستگاه سیاست خارجی آمریکا وارد ساخته است. رئیس جمهور ونزوئلا سعی دارد تا سال 2010 مجموعه ای عاری از دخالت های آمریکا را در آمریکای لاتین تشکیل دهد و در کنار سایر چپ گرایان منطقه سد محکم و نفوذناپذیری را در مقابل آمریکا ایجاد کند. در این راستا سایر مخالفان آمریکا در آمریکای لاتین باید بدون اتلاف زمان هرچه زودتر زنجیره ای محکم را تشکیل دهند. زنجیره ای که بتواند در مقابل زیاده خواهی و مخالفتهای دموکرات ها و جمهوریخواه آمریکا نقش بازدارنده ای را ایفا کند.
        از آنچه تاکنون اشاره شد می توان دریافت که آمریکای لاتین در حال گذار به دوران جدید است.
        همگرایی میان کشورهای آمریکای لاتین معلول ایجاد پیوندی مستحکم میان سایر مخالفان کاخ سفید است. نقطه پایانی این همگرایی ایجاد منطقه ای با شرایط جدید و پویاست.
        2- سیاست خارجی آمریکا در قبال آمریکای لاتین همان گونه که اشاره شد ماهیت و ساختار آمریکای لاتین در حال تغییر و تحولی گسترده است. از آنجایی که این گذار مورد توافق مشترک دولتها و ملتهای این منطقه است، نمی توان در مقابل آن ایستادگی کرد. این حقیقتی است که برخی دموکرات ها و جمهوریخواهان آمریکا نسبت به آن باور دارند. واشنگتن که آمریکای لاتین را حیاط خلوت و بستری برای مانور خود می داند، هم اکنون با مجموعه ای متشکل از انواع دولتهای ضدآمریکایی مواجه شده است.
        پس از سرکار آمدن بوش پسر در ابتدای سال 2000 و حضور جمهوریخواهان افراطی در کاخ سفید شاهد بودیم که فشارهای بسیار زیادی بر روی آمریکای لاتین و خصوصا ونزوئلا و کوبا وارد شد. جمهوریخواهان در تلاش بودند تا با استناد به زور، خشونت، کودتا و تحریک عوامل خودباخته در آمریکای جنوبی، بیداری شکل گرفته در این منطقه را در نطفه خفه نمایند.اما تلاشهای پرهزینه واشنگتن نتیجه ای کاملا برعکس داد و کاخ سفید به دشمن مشترک اغلب دولتها و ملتهای آمریکای لاتین تبدیل شد. فارغ از این مسئله، جمهوریخواهان، کوبا و ونزوئلا را نسبت به “مداخله نظامی” و جنگ در اطراف دریای کارائیب تهدید نمودند. البته عکس العمل مناسب کاراکاس و هاوانا و اتحاد این دو سبب شد تا آمریکا از موضع تهدیدآمیز خود تا حدودی عقب نشینی کند.
        شکست اخیر جمهوریخواهان از دموکرات ها در انتخابات میان دوره ای کنگره و سنا دغدغه های بسیاری را در سیاست خارجی واشنگتن ایجاد کرده است. در برخی مسائل مانند نحوه برخورد با روسیه میان کبوترها و بازها اختلاف بسیار عدیده ای وجود دارد، اما در مسئله “آمریکای لاتین” بین این دو رویه ای یکسان وجود داشته است. هم اکنون دموکرات ها و جمهوریخواهان “آمریکای لاتین” را تهدیدی در همسایگی خود می شمارند. حتی اگر دموکرات ها در انتخابات سال 2008 بتوانند کاخ سفید را در اختیار بگیرند رویکرد و محوریت عملکرد واشنگتن در قبال آمریکای لاتین تغییر عمده ای نخواهد کرد. البته ممکن است در سطح گفتارها و رفتارها شاهد چرخش ها و تغییراتی باشیم اما در کل، نگاه کاخ سفید نسبت به آمریکای لاتین تهدید محور است.
        با شدت پیشرفت سوسیالیست ها در آمریکای لاتین وزن تهدیدات واشنگتن علیه این منطقه نیز افزایش خواهد یافت. به عبارت دیگر میان سرعت گذار آمریکای لاتین به استقلال کامل سیاسی و اقتصادی و سرعت اعمال تهدیدات آمریکا علیه این منطقه رابطه ای مستقیم وجود دارد.
        اما مسئله اصلی اینجاست که کاخ سفید چه گزینه هایی را در تقابل با آمریکای لاتین مد نظر قرار می دهد؟
        گزینه نخست ایجاد خلل در زیرساخت های سیاسی دولت های چپ گرا و تقویت مخالفان داخلی آنهاست. به عبارت دیگر ممکن است همان فرمولی که در کودتای ونزوئلا و در ابتدای هزاره سوم پیاده شد در دیگر کشورها اعمال شود. از این رو چپ گرایان باید نسبت به تحولات و رخدادهایی که در کشورهایشان می گذرد آگاهی کامل داشته باشند. پایگاه های آمریکایی و سفرای کاخ سفید در این کشورها کانون اصلی ایجاد بحران های احتمالی در آینده محسوب خواهد شد.
        از این روست که ما شاهد هستیم افرادی با درایت مانند “هوگو چاوز” سفیر آمریکا از ونزوئلا را اخراج می کنند و یا “رافائل کوررا” در بدو ورود خود دستور تعطیلی پایگاه های آمریکایی در اکوادور را صادر می کند. در صورتی که روسای جمهور منتخب ملت های آمریکای لاتین نسبت به تحولات مخفیانه و خزنده ای که آمریکا در کشورهای آنها برنامه ریزی می کند، آگاه نباشند امکان کاهش قدرت آنها در آینده زیاد خواهد بود.
        بنابراین “آگاهی محوری” در راس معادلات سیاسی کشورهای آمریکای لاتین نقش بسیار مهم و اساسی را در خنثی سازی توطئه های آمریکا ایفا می کند. البته رهنمودهای چاوز و اورتگا می تواند به دیگر دولتهای چپ گرای آمریکای لاتین کمک شایانی نماید.
        یکی دیگر از نقاطی که آمریکا سعی دارد از طریق آن دامنه نفوذ خود به آمریکای لاتین را گسترش دهد، ایجاد وابستگی اقتصادی و تحریم های تجاری گسترده علیه این کشورها و تقویت کشورهای طرفدار آمریکا در آمریکای لاتین است.
        تنها راه مقابله با این ترفند کاخ سفید در تقویت پیمان های تجاری و منطقه ای در آمریکای لاتین است. چاوز و مورالس در این راستا حرکت های قابل تحسینی را آغاز کرده اند. مسئله ملی شدن گاز بولیوی و صادرات سویای این کشور به کاراکاس و هاوانا موجب ترسیم الگویی مناسب برای سایر کشورهای آمریکای لاتین شده است. مسلما جمع میان قدرتهای ونزوئلا، بولیوی، کوبا، نیکاراگوئه، شیلی، اکوادور، هائیتی، برزیل و آرژانتین خواهد توانست حصارهای تجاری ایجاد شده توسط ایالات متحده آمریکارا در هم شکند.
        همچنین دموکرات ها و جمهوریخواهان آمریکا سعی دارند از طریق حربه های تبلیغاتی علیه سوسیالیست های آمریکای لاتین، آنها را در استحاله قرار دهند. همگرایی ملت ها و دولت های آمریکای لاتین می تواند این حربه ها را به راحتی خنثی کند. هم اکنون آگاهی ملتهای جهان نسبت به سیاستهای کاخ سفید افزایش یافته است و همین امر موجب عدم کارآمدی تبلیغات کاذب آمریکا در امور داخلی سایر کشورهای جهان شده است.
        در نهایت اینکه همگرایی موثر میان کشورهای مخالف کاخ سفید در آمریکای لاتین و نیل آنها به نقطه ای پویا در معادلات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این منطقه دموکرات ها و جمهوریخواهان ایالات متحده آمریکا را به طور کامل زمین گیر خواهد ساخت. در این صورت هیچ گونه تهدیدی از سوی آمریکا نمی تواند بنیان و شاکله مستحکم ایجاد شده از سوی مخالفان و استعمار نوین را در هم بریزد.
        عقربه های ساعت همچنان می گذرد. چاوز و همراهانش باید فرصت را غنیمت شمرند. هیچ گاه زمینه ای اینچنین مناسب در جهت نیل به استقلال حقیقی در آمریکای لاتین وجود نداشته است